loading...
شعر هایی که شاعر ندارد
neda hatami بازدید : 1 یکشنبه 06 بهمن 1392 نظرات (0)

میروم از شهر خود بیرون

((در خیابان های سرد شب

جز خداحافظ خداحافظ صدایی نیست))

در کسی اندیشه ی ماندن چرایی نیست؟

میروم تا شهر تنهایی کاروانی نیست

یاری نیست

آه ای کولی افسونگر

کیسه ات خالیست باری نیست

میروم حسرت به دل زیرا بین ما اکنون وداعی نیست

از توی آشفته دل حتی صدایی نیست

میروم از دور میبینی

زمزمه شاید کنی بدرود

neda hatami بازدید : 4 جمعه 04 بهمن 1392 نظرات (0)

شعر هایم را تقدیم تنهایی ام میکنم

 

مرغ باران کوچه های درد را در شب تاریک من پیمود و رفت

در حیاط خانه ام افرای پیر در عبور لحظه ها فرسود و رفت

من نشستم گوشه ای تنها و باد از درون سینه ام برگی ربود

تک درخت سینه ام خشکید و مرد تک درخت سینه ام یک کاج بود

دور شد آن باد سرگردان چه دور نغمه ها را برد او از یاد من

دور شد آن باد و دیگر هیچ کس نیست تا که بشنود فریاد من

 

های هوی رهگذر ها مرده است کوچه ی خلوت که دیگر کوچه نیست

بر در و دیوار این سنگین مکان مثل شبنم روی گل باید گریست

 

رفت باید ،رفت باید ،رفت و رفت

رفت و باید جای دیگر خانه کرد

رفت و باید مثل مرغ آرزو روی بام تازگی ها لانه کرد

از حصار پنجره باید گریخت

شیشه ها را شیشه ها را ریخت ریخت

neda hatami بازدید : 2 سه شنبه 24 دی 1392 نظرات (0)

چند تا از شعرای قدیمیمو چند شب پیش پیدا کردم کلی ذوق کردم  خدا کنه بقیه ی شعرامو هم پیدا کنم البته اگه مامانم اونارو نریخته باشه بیرون

 

 

باران میبارید

هیچ کس خیس نشد

وکسی دوست ندارد شاید که ببارد باران

سرو ها خیس شدند

وشقایق نم داد

و اقاقی تر شد

وشنیدم دیشب ماه هم میبارید

و ترک هم برداشت شب من موقع باریدن ماه

بود ابری دیشب

دل من هم تر شد

 

ندا

...

neda hatami بازدید : 1 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (0)

زندگی چه ساده است

مثل این عبور باد از فراز سبزه زار

مثل برف ،مثل نور ،مثل شاخه ی درخت

زندگی از آن ماست

زندکی برای ما چون تلاطم است و رود

چون سپیده است ونور

چون شقایق است و داغ

زندگی از آن ماست

زندگی چه ساده است

گاه مثل نور ماه میچکد بر آسمان

آسمان چشم کور

گاه مثل سایه است

سایه ای شبیه ما

سایه ای به زیر خاک گاه پرسه میزند

ندا

neda hatami بازدید : 3 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (0)

سهم من از تو فقط هواییست که در آن نفس میکشی

 

 

هوای رفتنت انگار سرمای عجیبی با خود آوردست

هوا سرد است

در این سرما هواخواه تو ام اما

هوایت ناجوانمردانه من را میکشاند زیر شلاقش

تو رسم سوز و سرما را نمیدانی

نمیدانی در این سرما چه بد حالیست تنهایی

چه بد حالیست در یک کلبه ی بی در ،بدون پیگر و زخمی

تمام شب به سر کردن

و در آغوش تنهایی چو بیدی در مسیر باد لرزیدن

.

.

.

هواسرد است

جهان خواب است و من بی وقفه بیدارم

در این سرما تمام غنچه ها مردند ،پژمردند

در این سرما تمام مردمان خوابند

تمام مردمان جز من

تو رسم سوز وسرما را نمیدانی

ولی من خوب میدانم

گل یخ هم گل خوبیست

ندا

neda hatami بازدید : 2 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

به نام خالق عشق

هنوز برای شعر هایم اسمی انتخاب نکرده ام آخر شعر هایم هم مثل خودم بی نام ونشانند

این را بخوان اسمش را هر چه خواستی بگذار

 

ابر های چشم من بر آسمان شهر تو چندیست میگریند

زیر باران نگاهم چتر خود را میگشایی زود

عاشقت را میکنی نابود

من چراغ چشم هایم میشود خاموش

ابر های آسمان شهر تو شولای رفتن پوش

..

آه صد افسوس صد افسوس

کاش این باران ببارد باز

کاش تو چتری نگیری دست زیر باران رفتن پروانه ها زیباست

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 100